جو جرارد در سن 65 سالگی در یک هفته به یک عروسی و هفته بعد به یک عزا دعوت شد. وقتی به این عزا و عروسی فکر کرد متوجه شد که صاحب عروسی و عزا 250 کارت دعوت به افرادی که دوست داشت در این مراسمها مشارکت داشته باشند و جزو افراد نزدیک به او محسوب میشدند، داده است.
او به این اندیشید که اگر بخواهد در مراسمهای مختلف عزا و عروسی جزو افراد نزدیک باشد و دعوت شود، و بخواهد به این افراد پیشنهاد دهد که بیایند و از او اتومبیل با قیمت و کیفیت مناسب بخرند آیا قبول میکنند یا خیر؟ پاسخش به این سوال منفی بود.
راهکار افزایش فروش جرارد فعالیت به عنوان مشاور بود. بنابراین فکر کرد که شاید بتواند به عنوان مشاور فعالیت کند و حلقههایی مختلف از افراد ایجاد کند که جزو لیست افراد نزدیک آنها باشد(یعنی او را در مراسمهای عزا و عروسیش دعوت کنند). سپس برای خرید اتومبیل به آنها مشاوره بدهد. جرارد موفق به انجام این کار شد و رکورد گینس فروش اتومبیل یعنی فروش 13 اتومبیل در روز را زد.
این داستان نمونهای موفق از قدرت ارتباطات است و نشان میدهد اگر هر فردی بتواند ارتباط درستی با مخاطب هدفش (مشتری هدف طبق تعریف کاتلر کسی است که سودآور است) برقرار کند طوری که جزو افراد نزدیک او باشد میتواند رکورد فروشش را بزند و در کارش موفق باشد.
فروشنده باید مهارت برقراری ارتباط داشته باشد. یعنی کسی باشد که اگر در جمعی رفت بتواند به راحتی با افراد ارتباط برقرار کند.
آیا فروشنده باید با هر فردی ارتباط داشته باشد؟
راهکار افزایش فروش محصولات /خدمات گسترش قدرت ارتباطات است. اگر میخواهید در کارتان رشد کنید باید ارتباطاتتان را متناسب با اهدافتان گسترش دهید. باید جایی که مشتری هدفتان است حضور داشته باشید. مثلا کسی که طلا فروش است باید جایی که افراد توان مالی خوبی برای خرید طلا دارند برود. مثلا باشگاهی که افراد با وضع مالی خوب به آنجا میروند.
یا مثلا کسی که نمایشگاه اتومبیل دارد و فقط پراید میفروشد باید جایی برود که مخاطب هدفش آنجا باشد. ما به عنوان فروشنده باید با کسانی ارتباط بگیریم که جزو مخاطب هدف ما باشند.
مهارتهایی که به عنوان فروشنده باید آنها را یاد بگیریم:
چهار مهارت مهم برای یک فروشنده عبارتند از توانایی اعتماد سازی، طرح سوال و شناسایی نیاز مشتری، ارائه پیشنهاد و قطعی سازی فروش.
مهارتهای فروش فقط برای مذاکرههای رودررو یا تلفنی نیست و حتی در تبلیغات باید از این ترکیب استفاده کنیم.
قانون 40-30-20-10 در فروش
این قانون را باید در همه ارتباطاتمان رعایت کنیم، چه یک مذاکره کوتاه تلفنی 5 دقیقهای باشد چه یک نشست طولانی.
40 درصد اعتبار سازی: یکی از مهمترین راهکارهای افزایش فروش اعتبار سازی است. قطعا شما هم با افرادی ارتباط داشتهاید که در شروع ارتباط حس خوبی از آنها نگرفتهاید. علت این است که این فرد نتوانسته 40 درصد اول یک ارتباط یعنی اعتماد سازی را به درستی انجام دهد.
تصور کنید که من میخواهم یک محصولی را به شما بفروشم برای اینکه این اتفاق بیفتد اولین کار این است که یخ شما را بشکنم که اصطلاحا به آن یخ شکنی میگوییم. یعنی کاری کنم که شما علیه من گارد نگیرید و حس بد به شما منتقل کنم. در فروش هر چیزی این قضیه صادق است. یعنی ابتدا باید یک حس خوب به مشتری بدهیم.
چطور یخ شکنی را انجام دهیم؟
برخورد خوب و لبخند شاید اولین چیزی است که به ذهن میرسد اما این کافی نیست.
در 40 درصد شروع ارتباط ما حق نداریم درباره قیمت محصولمان صحبت کنیم. ما در شروع ارتباط دنبال این نیستیم که بفروشیم بلکه میخواهیم فقط ارتباط را شکل دهیم. مشتری باید از ما احساس خوب بگیرد و دلش بخواهد ارتباط برقرار کند.
پیدا کردن یک نقطه مشترک شاید بهترین راه باشد. در کتاب مربی تریلیون دلاری آقای بیل کمپل عنوان میکند در هر جلسهای که وارد میشد بعد از احوال پرسی درباره تعطیلات آخر هفته میپرسید و بعد سراغ مذاکره میرفت. او این اصل را به تمام مدیران آموزش داد تا برای برقراری ارتباط با کارمندان از آن استفاده کنند.
علم nlp که علمی عصبی کلامی است میگوید انسانها با سه حس برای ارتباط گرفتن درگیر میشوند. حسهای شنیداری، دیداری و لمسی. استفاده از این سه حس جزو راه های افزایش فروش در محصولات/خدمات است.
برای هر فردی یکی از این حسها بیشتر است. مثلا برخی افراد دوست دارند که یک کتاب را در دست بگیرند و بخوانند، برخی دوست دارند کتاب را گوش بدهند. با پرسیدن چند سوال میتواند بفهمید که یک فرد در کدام دسته از این افراد قرار بگیرد.
فروشندهها در 5 دقیقه اول ارتباط با یکسری سوالات میتوانند متوجه بشوند که یک فرد در چه حالتی از ارتباط قرار دارد. مثلا برای مشتری که دیداری است میتوانید کاتالوگ یا تاییدیه شرکتی که دارید را نشان دهید. یا اگر با افراد برجسته با آن صنعت در ارتباط هستید تصاویر این ارتباط را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به مشتری نشان دهید.
یا برای کسی که شنیداری است باید درباره محصول یا خدماتتان توضیح دهید و نشان دادن کاتالوگ بی فایده است. برای کسی که لمسی است باید محصول را از نزدیک ببیند و لمس کند. شما به عنوان یک فروشنده باید مهارت شناسایی نوع مشتری را داشته باشید.
مسئله بعدی این است که در مرحله اعتماد سازی خودتان را همسو سازی کنید. به یک الگو از مشتری تبدیل شوید. یعنی رفتارهایی مشابه مشتری داشته باشید و رفتارش را تقلید کنید.
بعد از چند دقیقه یا چندین ثانیه (با توجه به میزان زمان مذاکره) که رفتارش را تقلید کردید رفتارتان را تغییر دهید و ببیند حالا او متناسب با شما تغییر میکند و همسو میشود؟ اگر این اتفاق بیفتد ناخودآگاه احساس میکند که به شما نزدیک شده و میتواند به شما اعتماد کند.
ارائه رزومتان به صورت داستان وار را باید در مرحله اعتماد سازی انجام دهید. در برقراری ارتباط اگر دروغ بگویید همانقدر که میتواند مثبت باشد میتواند شما را نابود کند. زیرا ذهن ناخودگاه انسان میتواند دروغ را بفهمد و پیشنهادهای بعدی شما نیز رد خواهد شد.
در اعتماد سازی تلاش ما بر این است که قدرت و اعتبارمان را به مشتری اثبات کنیم. بعد از این مرحله باید وارد مرحله دوم که سوال پرسیدن است شویم.
در دوره فروشنده حرفه ای ما مهمترین اصولی که یک فروشنده باید آنها را بداند و رعایت کند بیان شده است.
سوال پرسیدن و کشف نیاز واقعی مشتری
از جمله راهکارهای افزایش فروش محصول درک درست نیاز مشتری است. 30 درصد از زمان مکالمه را به سوال پرسیدن و کشف نیاز مشتری اختصاص دهید. در مرحله سوال پرسیدن باید حداقل 5 سوال از مشتری بپرسیم تا نیاز اصلیش را متوجه شویم و طبق این نیاز پیشنهادمان را به وی ارائه دهیم.
چه چیزهایی از مشتری بپرسیم تا به پیشنهاد مناسب برسیم؟
راه های افزایش فروش فروشگاه رسیدن به نیاز واقعی مشتری است. برای پیدا کردن سوالات مناسب برای درک نیاز مشتری باید از نیاز کلی به جزئی برسیم. مثلا سوالاتی نظیر اینکه آیا برند خاصی مد نظرتان است؟ محصول در چه رنج قیمتی میخواهید؟ و سوالاتی از این قبیل ..
سوالاتی نظیر این سوالات شما را به نیاز اصلی میرساند. میتوانید این سوالات را به صورت مکتوب نیز در اختیار مشتریان قرار دهید تا به آن جواب دهند.
پشنهاد متناسب با نیاز
بعد از پرسیدن سوال باید پیشنهاد بدهید. یعنی 20 درصد زمان مکالمه فروش به پیشنهاد اختصاص دارد.
پیشنهاد باید به چه صورتی باشد؟
سه پیشنهاد باید به مشتری بدهید. سه قیمت ارزان، متوسط یا گران، سه کیفیت مختلف، سه سبک مختلف، سه روش خدماتی و …. . یعنی مشتری بداند که حق انتخاب دارد. ارائه پیشنهاد از جمله طرح هایی برای افزایش فروش است که میتواند مشتری را به مسیری که انتخاب را برایش راحت میکند هدایت کند.
قطعی سازی فروش
مرحله آخر قطعی سازی فروش است که 10 درصد وقت را میگیرد. 96 درصد فروشندهها قطعی سازی را انجام نمیدهند. یعنی پیشنهاد را میدهند ولی پیشنهاد را برای مشتری با توجه به زمان محدود نمیکنند. این قطعی سازی باید برای مشتری جذاب باشد و ریسک مشتری را به صفر برساند. بیشترین دلیل خرید نکردن مشتریان این است که برایشان ریسک دارد.
کاهش ریسک خرید راهکارهای افزایش فروش محصولات است. علت موفقیت دیجی کالا این است توانسته ریسک خرید مشتریان را کاهش دهد و هفت روز زمان برای بازگشت کالا در نظر گرفته است.
یک مرحله بعد از این 10 درصد هم وجود دارد که به آن ارجاعی میگویند. راهکارهای عملی افزایش فروش بعد از فروش محصول این است که از مشتری بخواهید که حداقل سه نفر را به شما پیشنهاد دهد که به آن فروش ارجاعی میگویند.
در دوره افزایش فروش ما ده راهکار برای افزایش فروش را معرفی کرده ایم که میتواند فروشتان را متحول کند.
فروش مجدد نیز بعد از خرید مشتری اتفاق میافتد. یعنی بعد از اینکه مشتری خریدش را انجام داد و پرداخت کرد یک پیشنهاد دیگر به او میدهید. شما میتوانید تا پنج برابر میزانی که مشتری خرید کرده به او مجددا بفروشید.
اگر هر فروشندهای این مهارتها را تمرین کند و در چرخه PDCA آن را اجرا کند میتواند فروشش را متحول کند. یعنی برای فروشش برنامه ریزی کند، آن را اجرا کند، بازخورد بگیرد و اصلاح کند و حداقل ماهی یک درصد هم خودش را رشد دهد در یکسال میتواند 12 درصد رشد را تجربه کند و فروش را تا میزان 200 درصد افزایش دهد.
چند اصل برای تبدیل شدن به یک فروشنده حرفهای
اصل تداوم(استمرار): اگر بخواهیم در کاری نتیجه بگیریم باید آن را هر روز انجام دهیم. فروشندگی یعنی یک برنامه مدون که باید هر روز انجام شود و اگر نتیجه نگرفتیم آن را اصلاح کنیم. چرخه PDCA را در بخش فروش به کار ببرید و اصلاحات لازم را در روند فروش انجام دهید.
تداوم یعنی استمرار در انجام کار درست
ما باید در بازاری که مخاطب هدفمان است برند شویم. وقتی یکسری کار را به صورت ممتد انجام دهیم میتوانیم در آن کار موفق شویم. مثلا در بخش مذاکره برای فروش باید روزانه برنامه مذاکره داشته باشید و این روند ممکن است تا چند سال طول بکشد.
تا جاییکه بین مشتریان اعتبار کسب کنید و دیگر لازم نباشد که برای سفارش گرفتن به آنها مراجعه کنید بلکه خودشان به شما سفارش دهند. و از این به بعد این شما باشید که مشتریانتان را انتخاب میکنید.
عشق اصل دوم در فروش حرفهای: شامل عشق به کار، مشتری، برند، پول و محصولی است که میخواهید بفروشید. فروشندهای که با عشق محصول را میفروشد و پیگیر است یک کسب و کار را رشد میدهد.
اما فردی که حداقل حقوق را نیز دریافت نمیکند هیچ انگیزهای برای فروش و رشد نخواهد داشت. کسی که میفروشد باید انقدر با انگیزه باشد و عاشق کارش، صاحب کسب و کار و برند باشد که مشتری این عشق را بفهمد.
فروش مجدد نیز بعد از خرید مشتری اتفاق میافتد. یعنی بعد از اینکه مشتری خریدش را انجام داد و پرداخت کرد یک پیشنهاد دیگر به او میدهید. شما میتوانید تا پنج برابر میزانی که مشتری خرید کرده به او مجددا بفروشید.
اگر هر فروشندهای این مهارتها را تمرین کند و در چرخه PCDA آن را اجرا کند میتواند فروشش را متحول کند. یعنی برای فروشش برنامه ریزی کند، آن را اجرا کند، بازخورد بگیرد و اصلاح کند و حداقل ماهی یک درصد هم خودش را رشد دهد در یکسال میتواند 12 درصد رشد را تجربه کند و فروش را تا میزان 200 درصد افزایش دهد.
جلسه اول
جلسه دوم
جلسه سوم
جلسه چهارم
اگر برای افزایش فروش به مشاوره نیاز دارید فرم زیر را تکمیل کنید تا کارشناسان ما در اسرع وقت با شما تماس بگیرند.