چارچوبهایی در کسب و کار وجود دارند که شما میدانید ولی آن را جدی نمیگیرید و مواردی هم هست که نمیدانید و به آنها عمل نمیکنید. همه اینها در کنار هم باعث میشود که کسب و کار شما در وضعیت ناپایدار باشد یا درجا بزنید.
در مشاورههایی که به کسب و کارهای مختلف دادهایم نمونههایی واقعی در بیزینسها مشاهده کردیم که عدم رعایت این موارد باعث کلاهبرداری و حتی ورشکستگی کسب وکارهای مختلف شده است.
کسب و کارهای زیادی وجود دارند که بدون در نظر گرفتن اصول کسب و کار فعالیت میکنند. یکی از موارد شایع رعایت نکردن حقوق اولیه کارمندان است که بخصوص در شهرستانها بسیار رایج است و مدیران میخواهند که با حقوق پایین کارمندان عالی جذب کنند.
واقعیت این است که اگر میخواهید یک کارمند سالم و درست داشته باشید باید حقوق اولیهاش را رعایت کنید. چرا باید یک فرد بدون اینکه از حقوق اولیه یک کارگر برخوردار باشد برای شما به درستی کار کند؟ اگر فکر میکنید این طور است باید بدانید که در مسیر اشتباهی برای پیشرفت هستید و هیچگاه قادر نیستید که مجموعهتان را رشد دهید. زیرا در واقع اعتقادی به رشد کردن ندارید.
شما تنها در صورتی میتوانید رشد کنید که اجازه دهید اطرافیانتان رشد کنند.
موارد زیادی مشاهده شده که افرادی که با حقوق کم کاری را میپذیرند کارشان را به درستی انجام نمیدهد، خطاهای زیادی در کار دارند یا به مجموعه خسارت میزنند. حتی موارد دزدی برای جبران این کسری نیز مشاهده شده است.
معمولا صاحبین کسب و کار در رعایت این موارد چند حالت دارند:
عدم صلاحیت غیر آگاهانه
همه ما وقتی کودک بودیم برای بستن بند کفشمان به کمک والدین نیاز داشتیم. تنها در صورتی که بند کفشمان را نمیبیستم یا بند کفشمان باز میشد و زمین میخوردیم به اهمیت بسته بودن بند کفشمان پی میبردیم.
اگر به مشاوره نیاز دارید فرم زیر را تکمیل کنید تا کارشناسان ما در اسرع وقت با شما تماس بگیرند.
ما با احساس کردن درد به اهمیت وجود بند کفش پی میبردیم.
یعنی نبستن بند کفش به معنای درد برای ما تلقی میشد. داستان کسب و کارها نیز همینطور است. یعنی برخی از مدیران هنوز نمیدانند که رعایت بعضی چیزها در کسب و کار مهم است.
مثلا مدیری که نمیداند باید صندوقدار و حسابدار حرفهای داشته باشد یا باید مهارت فروش را بلد باشد، و به دنبال آن نیز نباشد تنها در صورتی آن را درک میکند که در کارش دزدی شود یا در معرض خطر ورشکستگی قرار گیرد.
یا مشکلاتی که به خاطر نداشتن انباردار در مجموعه به وجود میآید. مثلا تصور کنید که در یک مجموعه هر فردی بتواند به انبار برود و جنسی را بردارد! طبیعتا کنترل موجودی انبار در این شرایط که هیچ کسی مسئولیت انبارداری را به عهده نگرفته است از کنترل مدیر خارج میشود.
در عین حال نمیتوان کسی را به عنوان پاسخگو نیز دانست زیرا مدیر در این شرایط مقصر است که نتوانسته یک مسئول که پاسخگو است را در این سمت قرار دهد. چه برسد به اینکه دزدی هم انجام شود که قطعا قابل پیگیری نیست. یکی از اولویت های ما در مشاوره به کسب و کارها تفهیم اهمیت این مسئله به صاحبین کسب و کارها است.
عدم صلاحیت آگاهانه
یعنی مدیر میداند که هنوز در برخی چیزها مانند فروش عالی نیست و نمیتواند آن را به درستی انجام دهد. در این شرایط مدیر تلاش میکند تا راهکاری برای حل این مشکل بیابد. مثلا یک فرد تصور میکند که فروشنده قهاری است ولی وقتی وارد جزئیات ریز فروش میشود و مدلهای مختلف فروش را میبنید تازه متوجه میشود که چیزی نمیداند یا چیزهای کمی میداند.
در این شرایط ما به آنها کمک میکنیم تا افراد مناسبی را استخدام کند یا افراد متخصص را برای واگذرای کارها به آنها معرفی میکنم.
صلاحیت غیرآگاهانه
مثلا یک فرد بالغ برای بستن بند کفشش دیگر فکر نمیکند یا برای مسواک زدن فکر نمیکند و این کار را انجام میدهد. مانند مدیرانی که مهارتهای رهبری و مدیریتی را به خوبی فرا گرفتهاند و آن را به کار میگیرند.
صلاحیت آگاهانه
یعنی یک فرد مواردی که باید در کسب و کارش اجرا کند را میداند و تلاش می کند که آن را اجرا کند.
رسالت ما در بازاریابی پاشا برای رشد کسب وکار با مشاوره این است که:
آنها را نسبت به کاری که میدانند و درست انجام نمیدهند آگاه کنیم و آنها را در مسیر درست هدایت کنیم. یا مدیرانی که نسبت به اهمیت اولویتهای کسب وکارشان آگاه نیستند آگاه کنیم.
برای مدیری که اولویتهای کسب وکار را نمیداند و انجام نمیدهد: با ایجاد آگاهی به انجام درست کارها کمک میکنم. مثلا مقاومت پرسنل برای انجام کارها یکی از مشکلاتی است که ممکن است وجود داشته باشد که میتوان آن را با صحبت کردن یا تعیین قوانین و آیین نامه در محل کار اعمال کرد.
درک عمیقترین نیازهای مشتری برای ارائه راهکار و کمک به او بسیار موثر است. گاهی لازم است کارهایی را برای مشتری انجام دهید تا به این درک برسد که هدفتان فقط کسب درآمد از او نیست.
در این شرایط مشتری به جایی میرسد که به شما کاملا اعتماد میکند و تشخیص شما را همچون تشخیص خودش میداند. ما در بازاریابی پاشا مشتریانی داریم که وقتی به آنها پیشنهادی را میدهیم میگویند اگر شما این پیشنهاد را میدهید آن را میپذیریم. این بالاترین میزان اعتماد است که میتوانید به دست بیاورید.
80 درصد اینکه چرا باید مشتری چیزی را بخرد مهم است و 20 درصد اینکه چطور باید چیزی را بخرد. بنابراین ابتدا لازم است که شما مشتری را تفهیم کنید که چرا باید کالا/خدمات شما را دریافت کند. سپس به او بگویید که چگونه میتواند این کار را انجام دهد.
برای مدیرانی که میدانند اما نمیدانند چطور این اصول را اجرا کنند: در این شرایط ما به ایجاد فرآیندها در کسب و کار کمک میکنیم و کمک میکنیم که این مجموعهها سیستم سازی را در کسب و کارشان اجرا کنند.
اگر به مشاوره نیاز دارید فرم زیر را تکمیل کنید تا کارشناسان ما در اسرع وقت با شما تماس بگیرند.