بسیاری از صاحبان مشاغل درک درستی از میزان درآمد و سود ندارند و هر چه از مشتری دریافت میکنند را به عنوان سود محاسبه میکنند. این تصور کاملا اشتباه است و شما باید هزینه هایی که برای ارائه آن کالا/خدمت خرج میکنید را نیز در نظر بگیرید. حسابداری و تحلیل مالی در کسب و کارها بسیار مهم است و شما باید بهره وام، مالیات و غیره را در خرجکرد خود در نظر بگیرید.سپس با اعمال همه این موارد درآمد و سود خالص خود را محاسبه کنید.
بعد از محاسبه میزان سود خالص میتوانید تصمیمات مهمتر را برای دستیابی به اهدافتان و به دست آوردن سهم بیشتری از بازار اتخاذ کنید. برای دستیابی به سهم بزرگتر در بازار و رقابت در این عرصه لازم است که 50 درصد از سود را مجددا در کار خود سرمایه گذاری کنید و از باقیمانده سود برداشت داشته باشید. در ادامه یک مثال میزنیم تا بتوانید به درک بهتری از مدیریت مالی و اصول اولیه حسابداری برسید.
مثال
فرض کنید که درآمد شما تا پایان ما 60 میلیون تومان و قیمت تمام شده برای دستیابی به این درآمد(از جمله هزینه حمل و نقل، خرید کالا و …) 40 میلیون تومان است. وقتی این دو عدد را از هم کم کنیم عدد 20 میلیون به دست میاید. هزینه های نگهداری مجموعه از جمله هزینه حقوق، برق، تلفن، لوازم اداری، بنزین و … را از این عدد کسر میکنیم.
اگر این هزینه ها مثلا 10 میلیون باشد، باقیمانده 10 میلیون تومان است که به آن سود عملیاتی میگویند. حال هزینه کارمزد بانک(اگر وامی داشته باشیم) و مالیات را کم میکنیم. عددی که باقی میماند(مثلا 5 میلیون تومان) سود خالص شماست. شما اجازه دارید که از این مبلغ 50 درصد را برداشت کنید. یعنی فقط میتوانید مبلغ دو میلیون و 500 هزار تومان از آن برداشت کنید و باقیمانده را باید مجددا روی کسب و کارتان سرمایه گذاری کنید.
برای رشد در کسب و کار باید روی تجارتتان سرمایه گذاری کنید. بسیاری از مشاغل نسبت به این مسئله بی توجه هستند و همین مسئله باعث میشود که به تدریج از گردونه رقابت حذف خواهند شد.
همیشه باید به خودتان یادآوری کنید که پولی که در صندوق یا حساب بانکی شماست بدهی شما به شرکتتان است و باید ابتدا سود خالص را حساب کنید و بعد اجازه برداشت شخصی به میزان 50 درصد از این سود را دارید.
وقتی کالایی را در فروشگاه فروختید دوباره باید آن کالا را بخرید و به لیست موجودیها برگردانید(به نوعی بدهی شما به شرکت است که باید جبران شود). شما اجازه ندارید از اصل پول برداشتی داشته باشید. با مازاد این پول نیز باید به فروشگاه کالا اضافه کنید و اگر چیزی باقی ماند برداشت شخصی انجام دهید.
چطور روی کالا/خدمات مان قیمت گذاری کنیم؟
قیمت گذاری یکی از بخش های حساس در حسابداری و تحلیل مالی است که اگر قیمت زیاد تعیین کنید مشتریان را از دست خواهید داد و اگر روی کالا/خدمت قیمت کمی بگذارید متحمل ضرر خواهید شد. در ادامه نکاتی که باید برای قیمت گذاری به آن توجه کنید را بیان خواهیم کرد:
- رقبا چه قیمتی را برای آن محصول اعلام میکنند؟
- آیا شما به گردش مالی اعتقاد دارید یا خیر؟ اگر بله باید قیمت را رقابتی تعیین کنید.
- قیمت کالا/خدمات چقدر است و برای اینکه در بازار جایگاهی به دست آورید چقدر حاضرید برای خود سود در نظر بگیرید؟
- قدرت شما در بازار چقدر است؟ آیا میتوانید با افراد قوی در حوزه کسبوکارتان رقابت کنید؟ اگر توان رقابت با رقبا را نداشته باشید نباید قیمت شکنی کنید زیرا ممکن است با کوچکترین حرکتی از طرف رقبا دچار مشکل شوید و در آستانه ورشکستگی قرار بگیرید.
- چه گروهی از زنجیره توزیع مشتریان را برای فروش انتخاب کردهاید؟ آیا این گروه به قیمت حساس هستند و این میزان حساسیت در چه حدی است؟
- آیا میتوانیم در زنجیره توزیع به همه بفروشیم یا تنها اجازه فروش به بخش خاصی را داریم؟
زنجیره توزیع شامل چه مواردی است؟
زنجیره توزیع چرخهای که محصول بعد از تولید طی میکند تا به دست مشتریان برسد را شامل میشود. روش های مختلفی برای توزیع یک محصول/خدمت وجود دارد. زنجیره توزیع شامل:
- پخش کننده ها(بنکداران)
- عمده فروشان
- خرده فروشان
- واسطه ها
- مصرف کننده نهایی شرکتی
- مصرف کننده نهایی شخصی
با توجه به تجربهای که در طی بیش از 20 سال در بازار کسب کردهام، پیشنهادم به این شرح است:
قیمت تمام شده کالا را چطور محاسبه کنیم؟
طبق فرمول زیر میتوانید این قیمت را محاسبه کنید:
قیمت خرید کالا+هزینه حمل+هزینه دستمزد+هزینه های دیگر+ هزینه مالیات و بهره بانکی=قیمت تمام شده کالا
حال با توجه به این قیمت:
بین 1 الی 5 درصد قیمت تمام شده + قیمت تمام شده کالا=قیمت پخش(بنکداران)
5 الی 8 درصد قیمت تمام شده + قیمت تمام شده کالا=قیمت عمده فروشی
بین 8 الی 12 درصد قیمت تمام شده + قیمت تمام شده کالا=قیمت خرده فروشی
12 الی 15 درصد قیمت تمام شده + قیمت تمام شده کالا=قیمت واسطه
بین 15 الی 30 درصد قیمت تمام شده + قیمت تمام شده کالا=قیمت مصرف کننده شرکتی یا شخصی
نکته: تلورانس درصدهای 15 الی 30 درصد به این دلیل بیان شد که قیمت گذاری تابع شرایط بازار، رقبا، توان خرید مشتری و نوع کالا است.
مثلا یک شرکت برای اینکه با استفاده از یک محصول شناخته شود ممکن است برنامه فروش یک محصول جدید با سود بسیار کم را اتخاذ کند و اگر ما هم در آن بازار فعالیت میکنیم باید به تبعیت از این تصمیم آن محصول خاص را با سود کمتری بفروشیم. باید دو اصل زیر را در قیمت گذاری و حسابداری و تحلیل مالی در نظر داشته باشید:
- ارزان فروش و گران فروشی هر دو اشتباه است بنابراین کالا/خدماتی که ارائه میکنید باید از دیدگاه مشتری ارزشش را داشته باشد یا به اصطلاح بیارزد(قیمت و کیفیت باید با هم تناسب داشته باشند).
- در نظر بگیرید که کسب و کارتان ممکن است چه زمانی به سود آوری برسد؟
با تجزیه و تحلیل سربهسر میتوانید تعیین کنید که چه کالا/خدماتی را باید ارائه دهید تا هزینه اولیه را جبران کند و برای اینکه به اهداف فروش خود دست پیدا کنید چه مقدار باید بفروشید.
ریسک مالی در حسابداری و تحلیل مالی چیست؟
ترس یا خطر از دست دادن سرمایه مالی تحت عنوان ریسک مالی شناخته میشود. این سرمایه میتواند به صورت نقدی یا غیر نقدی باشد. ریسک صرفا به معنای از دست دادن نیست. بلکه حتی اگر احتمال این وجود داشته باشد که سرمایهتان در خطر باشد شما با ریسک مالی مواجهاید. به زبان ساده میتوان گفت اگر توانستید شب را با خیال راحت بخوابید بدون اینکه نگران پرداخت بدهی تان باشید یعنی ریسک مالی تان پایین است.
جمع بندی
حسابداری و تحلیل مالی برای درک جایگاه شما در کسب و کار و محاسبه میزان سود و زیان ضروری است. اگر مدیریت مالی و حسابداری را به درستی نشناسید و ندانید که در حال سود دهی هستید یا خیر نمیتوانید تصمیم درستی برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید. شما تنها اجازه برداشت از 50 درصد از سود خالصان را دارید و باقیمانده را باید روی رشد کسب و کارتان سرمایه گذاری کنید. این موضوع به خصوص در کسب و کارهای نوپا بسیار مهم است.